داداشی و نیکا
دختر کوچولوی نازم از روز شنبه این هفته برگشتم سرکار، شما رفتی مهد و کیان رو گذاشتیم پیش مامان جون وقتی برگشته بودی از دیدنش حسابی شاد شده بودی، مامان جون گفت کیان هم پسر خوب و آرومی بوده روز واکسنش هم بود اما گفتم بذار فرداش واکسنش رو بزنیم که تو یه روز دو تا شوک بهش وارد نشه، روز یکشنبه چون بابا باید میرفت ماموریت ظهر حدود ساعت 1 اومدیم خونه مامان جون که اول واکسن کیان رو بزنیم بعدم بریم خونه وسایل بابا رو حاضر کنیم، این روز دومی کیان کمی بی قرار شده بود اما مامان جون گفت از وقتی نیکا رو دیده سرحال شده و بازی کرده ... بابا رفت ماموریت و کیان بابت واکسن شش ماهگیش تب کرد، فردا صبح که حاضر شده بودیم برای سومین روز برم اداره یه دفعه کیان حا...
نویسنده :
مامان
13:54